پيامد های سياست تنش زايي با پاکستان
عظيم بابک عظيم بابک

در سال آينده، پاکستان پنجاهمين سالگرد تاسيس خود را جشن ميگيرد.تاريخ اين کشور در نيم سده با نظاميگری، ترور، دهشت، بنيادگرايي، تنش زايي با همسايگان و صدور بحران، جنگ و آشوب به افغانستان و هند در پيوند است.سياستمداران، نظامی ها،اسخباراتیها، رهبران سازمانهای افراطی مذهبی و حتا نخبگان دانش و فرهنگ اين کشور در نيم سدهء اخيرتلاش ميورزند با طرح برنامه های مخرب،پاليسیهای خصومت بار ، توطئه ها و دسيسه های فاجعه برانگيز کشور مارا دربن بست و لجنزار فقرو تنگدستی،خشونت و روياروييهای جنگی، بحرانهای مزمن اجتماعی، سنتگرايي و بنيادگرايي در گير سازند و بدينسان زمينه های وابستگی دايمی آنرا به پاکستان فراهم گردانند.

ماهيت و محتوای اصلی سياستهای ضد افغانی پاکستان در دورهء جمهوری محمد داود و " دوران جهاد" روشن و در دورهء "امارت اسلامی" طالبها در شکل مضحک اما فجيع آن هويدا گرديد.شکست طالبان، اولين شکست توطئه پاکستان در رابطه با افغانستان بود. پس ازين شکست، پاکستان به حقه بازيها و نيرنگهای تازه اما پرمرموز دست يازيد و سياست صدور ترور به افغانستان را با شيوه ها و راهکار های(تاکتيکها) تازه تا هنوز پيگيری ميکند. پس از فروپاشی امارت پاکستانی طالبها، افغانستان از انزوای جهانی نجات يافت، يکی از حلقات منطقوی ترور و دهشت جهانی ازهم گسست، پايگای نيرومند بنيادگرايي منهدم گرديد و افقهای بازسازی اقتصادی کشور نمودار گرديدند. بدينسان نقش فاکتور پاکستان در تعين آيندهء افغانستان کاهش يافت. اتخاذ گامهای معقول بوسيله حاکميت نوين در روزهای نخست پس از توافقات بن، زمينه های ايجاد چنان جامعهء باز مدنی را مهيا ساخت که پاکستان در درازنای تاريخ نيم سده يي خود در ضديت و تقابل با آن قرار دارد.

پاکستان از روز تاسيس خود تاکنون باهمه حکومتهای افغانستان از صدراعظم محمد داود تا رييس جمهورحامد کرزی(به استثای طالبان و دورهء نخست زمامداری جهاديها) از در تنش زايي، خصومت، و توطئه پيش آمده است. نظاميگران پاکستانی اين سياست ضدافغانی خود را به بهانهء پيشگيری از عظمت طلبی افغانستان و نفوذ آن بر ايالت سرحد(پشتونخوا) و بلوچستان توجيه کرده اند. اما واقعيتهای تاريخ گواه برآنست که هيچ حکومت افغانی به استثنای محمد داود وهيچ سازمان سياسی افغانی به استثنای حزب دموکراتيک خلق افغانستان (آنهم در دورهء قبل از حاکميت خود) مسئله حل توافقات تحميلی ديورند و حق تعين سرنوشت پشتونها وبلوچهای پاکستان را به نحو صريح مطرح نکرده است.از جانب ديگر سياستمداران افغانستان به اين واقعيت پی برده اند که طرح مسئلهء" پشتونستان" ويا "افغانستان کبير" از حمايت پشتونهای پاکستان برخوردار نيست. حتا در دورهء اوج تشنج بين افغانستان و پاکستان، پشتونهای پاکستان به حمايت از پاکستان پرداخته اند. شادروان خان عبدالولی خان زعيم شناخته شده پشتونهای پاکستان که دارای روابط حسنه با سياستمداران افغانستان و حکومات وقت بود،  درسال 1963 اعلا ميه ای صادر کرد و درآن " تبليغات دولت شاهی افغانستان درمورد پشتونستان را "بيهوده "خوانده وتقبيح کرد وگفت اگر اين تبليغات قطع نگردد، توفان عظيم از ميان پشتونهای پاکستان بيرون خواهد گرديد."

درآستانهء سقوط طالبان و درروزهای نخست حکومت حامد کرزی، در مطبوعات شبکه يی نوشته هايي پديدار گرديد که هدف عمدهء آن درگير ساختن افغانستان با پاکستان درپيرامون " مسئلهء پشتونستان" و خط تحميلی و استعماری ديورند بود. برای شناخت دقيق از روند تنش زايي بین افغانستان وپاکستان ، من اين نوشته ها را از منابع امريکايي به زبان فارسی برگردانده ام .درين نوشته ها ماهيت سياستهايي نوينی برملا ميگردد که امريکايي ها  پس از سرنگونی طالبان د ر رابطه با مناطق سرحدی پاکستان و مناطق شرقی و جنوبی افغانستان پيريزی ميکنند.

پشتونستان کبير پاکستان را سرا سيمه ميکند.

اين نکته تصادفی نيست که اخيرا اسلام آباد در برابر شگافهای موجود سياسی با ابراز شدت ونالش برخورد کرد. در پس اين شگافهای خفيف، زمامداران پاکستان غرش زمين لرزه يي را تشخيص کردند که در آستانهء بوقوع پيوستن است. جنرال مشرف رئيس جمهور پاکستان در مورد ظهور طالبان افراطی از مناطق غالبا پشتون نشين سخت متاثر است. روحيه و انديشه"پشتونستان کبير" که پشتونهای دو سمت مرز را متحد ميکند، پاکستان را بيش از ده سال در گير ساخت. طالبان خيلی ساده لوح خواهند بود، اکر "قطعهء پشتونستان" را بازی نکنند. متاسفانه درين مورد ما نميتوانيم ساده لوحی طالبان را سنجش کنيم. اين قطعه، کشوری را متزلزل ميکند که با ايثار گری از طالبان حمايت کرد.

طالبان همانند تفنگداران القاعده به کسب قدرت در پاکستان ضرورت مبرم ندارند.آنها فقط و فقط نيازمند دسترسی به سلاح اتمی اند. بنابر اطلاعات اخير، اسلام آباد 30 تا 50 بم اتمی را در اختيار دارد. تعداد زياد هواداران طالبان دراردوی پاکستان بويژه در" سطوح پايين" تشکيلات آن موجود اند.اقدامات ترميمی که اخيرا بوسيلهء جنرال مشرف در "درون تشکيلات حاکميت" اتخاذ گرديد ، نميتواند مسئله را حل کند. کنترول افسر های پايين رتبه به مراتب مشکل تر از کنترول قرارگای مرکزی (ستر درستيز) است.

علاوه برين ، ساختار جامعهء پاکستان به گونه ايست که در آن زمامدارانش افراد تحصيلکرده ومتمايل به ارزشهای غير مذهبی (سيکولار) اند.آنها ازمردم دور گرديده اند وآنهم بدين علت که جامعهء غرب با آنها معامله ميکند. درينجا ما با وضعيت متضاد بر ميخوريم:امريکا مکلف است تا در برابر گرايشات دموکراتيک مردم در کشور های اسلامی ايستاده گی کند وبهمين علت از رژيمهای مستبد که در برابر نيازهای رو به افزون مردم بی اعتنا اند، حمايت مي کند.

درآستانهء سقوط طالبان و درروزهای نخست حکومت حامد کرزی، در مطبوعات شبکه يی نوشته هايي پديدار گرديد که هدف عمدهء آن درگير ساختن افغانستان با پاکستان درپيرامون " مسئلهء پشتونستان" و خط تحميلی و استعماری ديورند بود. برای شناخت دقيق از روند تنش زايي بین افغانستان وپاکستان ، من اين نوشته ها را از منابع امريکايي به زبان فارسی برگردانده ام .درين نوشته ها ماهيت سياستهايي نوينی برملا ميگردد که امريکايي ها  پس از سرنگونی طالبان د ر رابطه با مناطق سرحدی پاکستان و مناطق شرقی و جنوبی افغانستان پيريزی ميکنند.

ملی گرايان خواستار فسخ معاهدهء ديورند گرديدند.

سخنرانان در گردهمايی سياسی که در شهر پشاور تدوير گرديد، اظهار کردند که فسخ خط ديورند باعث تقويت وحدت پشتونها ميگردد و برای آنها کامگاری بار مياورد. خط مرزی ديورند که 112  سال ازقدامت آن ميگذرد، با جبر تحميل گرديد وملت واحد را به چند بخش منقسم کرد. اين گردهمايی که بمناسبت انتشار کتابی در مورد خط ديورند در کلوب پشاور گشايش يافت، بوسيلهء حزب قومی پشتونخوا تنظيم گرديده بود. اين کتاب مجموعه يی از مقالاتيست که بوسيلهء سياستمداران و روشنفکران در سيميناری پيرامون خط ديورند در سال گذشته ايراد گرديده بود. سخنرانان درينمورد عمدتا موافق بودند که اين خط سرحدی تحميلی ملت را از همديگر جدا ساخت و بخاطر منافع پشتونها بايدباطل گردد. لالا افضل خان رئيس حزب قومی پشتونخوا، بيگم نسيم ولی خان رئيس ايالتی سابق حزب عوامی ملی، سياستمدار وشاعر برجسته اجمل ختک ،عبدالطيف افريدی سکرتر جنرال حزب ملی عوامی ، دوکتور سيد علم مسعود از حزب ملی عوامی پشتونخوا، مفتی کفايت اله نمايندهء متحده مجلس عمل وديگران درينمورد سخنرانی کردند. رهبران ملی گرا بدين نظر بودند که خط ديورند بايدباطل گردد، زيرا اين خط مغاير منافع پشتونها بود. آنها اظهار کردند : مردميکه مانند پشتونها به چند شاخه منقسم گرديده است، به عنوان ملت شمار نميگردد. آنها برين ضرورت تاکيد ورزيدند که تمام پشتونها در هر جايی که زنده گی ميکنند، بايد تحت درفش واحد ودر قلمرو واحد درآورده شوند. بيگم نسيم ولی خان گفت اين خط يک خط مصنوعی بودکه بوسيلهء حکمرانان وقت بريتانيايی نيم قاره ترسيم گرديد تا سياست تفرقه بيانداز و حکومت کن خودرا در قلمرو افغانها توسعه بخشند. پشتونها در برابر آن مقاومت نمودند واز پذيرفتن حاکميت انگيسها بر سرزمين خود، امتناع ورزيدند. سليم راز از سياستمداران پشتون خواست تا استراتيژی ايرا طرح کنند که درآن روشن گردد که چگونه خط ديورند باطل گردد ودر کجا  مرز تعيين گردد. درمرگاله يا جهلوم. اوگفت حزب مردم پاکستان مخالف خط ديورند بوده است. آقای افريدی گفت خط ديورند خانه ها، خانواده ها وقبايل پشتون دو سمت مرز را ازهمديگر جدا ساخت. اوعلاوه کرد: تحميل خط ديورند که يک ملت را از حقوق اساسی آن محروم ساخت، غير انسانی وغير اخلاقی بود. او اضافه نمود پشتونها هيچگاه اين فيصلهء استعماری را نپذيرفتند وبر عليه آن بار ها به نبرد پرداختند.

مفتی کفايت اله سخنگوی حزب حاکم متحده مجلس عمل با خواست احزاب ملی گرا مخالفت کرد و برين نکته اصرار نمود که نخست ازهمه بايد پشتونهای ايالت سرحدی شمالغرب ، مناطق قباطلی تحت ادارهء حکومت فدرال وپشتونهای بلوچستان در يک واحد اداری متحد گردند وبعدا خواست وحدت با ديگران بالا کشيده شود. او خاطر نشان ساخت که تمام اعضای اسامبله های ايالات و اسامبلهء ملی وسناتورها به قانون اساسی سال 1973 حلف وفاداری کرده اند و نبايد با ابقای خط ديورند مخالفت ورزند.اوگفت الغای خط ديورند معادل با تجزيهء کشوری است که بوسيلهء خط سرحدی ديورند درغرب ازافغانستان جدا ميگردد.

بشير احمد بلور نمايندهء حزب عوامی ملی نظريات مفتی کفايت اله را رد کرد وآنرا بمثابهء احساسات ضد پشتونها تلقی نمود.لالا افضل مهمان اين اجتماع گفت که خط ديورند مانع بزرگ در راه وحدت پشتونها بود. او اضافه نمود خط ديورند اثر زخم بر صورت پشتونها بود وبخاطر منافع پشتونها بايد لغو گردد.

اما جناب اسفنديار ولی خان رهبر حزب عوامی ملی پاکستان در مصاحبهء خود پرده ازروی اسراربرميدارد وباديد روشن ابعاد خطير سياستهای امريکا وپاکستان را در رابطه با مناطق پشتون نشين دوسمت مرزچنين برملا ميسازد:

دادن اجازه به ديگران برای استفاده از قلمرو کشور گرفتاری بار مياورد.

 

مصاحبهء اسفنديار ولی خان رئيس حزب عوامی ملی

پرسش: عکس العمل شما در مورد عمليات اخير دولت در اجنسی وزيرستان جنوبی وقتل 12 فرد قبايلی بوسيلهء نظامی ها در وانه چيست ؟

پاسخ: القاعده محصول جامعهء پشتون نيست. اين يک عنصر خارجی است.آنچه درين عمليات مايهء تعجب است اينست که کسانی زندانی ميگردند که پناه داده اند وکسانيکه پناه گزين گرديده بودند ، فرار ميکنند.

ما ميخواهيم ببنيم کی مسوول آوردن آنها به اينجا است. آنها ازکشورهای شامل حوزهء مراکش تا اندونيزيا آمده اند. کي به آنهاتا کنون پناه داده بود؟ تمام اين اقدامات پيامد های معين خودرا دارد.

دادن اجازه به ديگران برای استفاده از قلمرو کشور گرفتاری بار مياورد. انسان با عواقب سياسی و وجغرافيايی آن مواجه ميگردد.

پرسش: آيا پاکستان درينمورد حق اظهار بيان ويا اختيار را داشت؟

پاسخ: هر کی اين بيگانه ها را به اينجا آورد و برای مدت طولانی از آنها مواظبت کرد،اختيار خود را از دست ميدهد.

پرسش: فکر نميکنيد ايالات متحدهء امريکا خواست مداخله کند وپاکستان تصميم گرفت عمليات را انجام ندهد؟

پاسخ: بايد به ريشهء اين اقدام نگريست. اينها بيگانه ها را به اينجا آوردند و آنها را تنظيم کردند. به آنها پناه دادند.اکنون آنها ثمر چيزی را که کاشتند،  برميدارند.

پرسش: شما فکر ميکنيد که پاکستان در ايجاد القاعده و طالبان نقش داشت؟

پاسخ: پاکستان خود منکر ايفای نقشش درين زمينه نيست.

پرسش: مناطق قبايلی تحت ادارهء حکومت فدرالی (FATA) از لحاظ قانون اساسی دارای وضعيت خاص است. قوانين معمول پاکستان درينجا قابل اجرا نيست. آيا اين امر موجب وخامت وضع در مناطق قبايلی بخصوص در اجنسی وزيرستان جنوبی نگرديد؟

پاسخ: همه رهبران القاعده در فيصل آباد وکراچی دستگير گرديدند. تمام منطقه تحت تاثير قرار گرفته است. اين نکته تنها منحصر به مناطق قبايل نيست. پايان

هفتهء گذشته، هفتهء اوج تنشها بين رهبران افغانستان وپاکستان بود. بازديد جورج بوش از منطقه به اين تنشها تحرک بيشتر بخشيد. هردو کشور يکديگر را متهم به سهل انگاری در مبارزه با تروريزم ساختند. حقيقت در کجا نهفته است؟

اکنون ديگر روشن گرديده که هم پاکستان وهم حلقات معين کليدی در حاکميت افغانستان خود را مکلف به ايفای نقش در مبارزه با ترور نميدانند. ترورو بنيادگرايي ابزار اعمال نفوذ در دست پاکستان وسازمان اسخبارات آن است. تروربرای پاکستانيها وسيله موثر اعمال نفوذ درافغانستان فقير وبحران زده است. برای حلقات معين در حاکميت کنونی افغانستان، ترور وسيلهء ابقا در نظام سياسی کشوراست. اين حلقات تا هنوز با استفاده از راه ها و گذرگاه های متعدد، ترور را درافغانستان حمايت و تقويت ميکنند. شناخت اين راه ها و گذرگاه های مرموز برای امريکايي ها ونيروهای بين المللی وسازمانهای جاسوسی آنها دشوار و حتا محال است. اين حلقات را علايق مالی و پيشينهء جهادی با القاعده ، طالبان  و آی.اس.آی پاکستان پيوند ميدهد. شايد امريکايي غافل ازان باشند که در جريان چهار سال اخير القاعدهء ثانی در وجود اين حلقات در درون حاکميت کنونی افغانستان تشکل مييابد.

سياستمداران سالم و واقعبِن افغان دردرون حاکيت کنونی بدين باورند که تنش با پاکستان پيامدهای دشوار را در قبال دارد. افغانستان هنوز توان آنرا کسب نکرده است تا در برابر صدور ترور از پاکستان مقاومت کند. پاکستانيها برای روزی لحظه شماری ميکنند که قوای جهانی ازکشور خارج گردد و آنوقت ضياالحق های نو " نماز عيد را در پل خشتی ادا کنند."

اگر پاکستانیها از سياست تنش زايي دربرابر افغانستان به سياست تنش زدايي گذار نکنند، بحران در افغانستان ادامه مييابد. مناطق شرقی و جنوبی کشورما درگير فقر وتنگدستی بيشتر ميگردند و امکانات توسعه و بازسازی اقتصادی درين ماطق کاهش مييابد. فقر اقتصادی و بحران اجتماعی زمينه های حضور ترور را درين مناطق گسترش ميدهد، همبستگی ملی افغانهارا آسيب پذيرميسازد . در نتيجه پاکستانيها   به آن اهدافی نايل ميگردند که درطرح سياستهای ضد افغانی خود گنجانيده اند.

واما برای امريکايي ها و جامعهء جهانی:

موجوديت افغانستان دموکراتيک با جامعهء مدنی باز و فارغ از ترور و واپسگرايي يگانه الترناتيف معقول در برابر پاکستان نظاميگرا، غيردموکرات با جامعهء سنتی بسته و ترورو دهشت است. ايجاد چنين افغانستان در وضعيت حضور القاعدهء ثانی در مرکز وشمال و القاعده و طالبان در شرق و جنوب محال است.

 

 

 

 


March 13th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی